برکه اي در همين نزديکي ست با نيلوفري در آن در انتظار ديدار ساحل آه چه انتظاري عبث هرگز نشود اين ديدار تا زماني که اشک برگهايش در برکه جاريست نرسد به ساحل
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
پیروان ولایت
و آدرس
asrzohor.LXB.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
تاریخچه تشكیل بسیج |
بسیج یك حركت اجتماعی است كه در هر جامعه ای با توجه به فرهنگ آن جامعه و به اشكال مختلفی در اثر شرایط خاص بوجود می آید . حتی در دوران صدر اسلام نیز به هنگام حمله كفار و منافقین علیه مسلمانان زمانی كه فرمان تشكیل نیروی مبارز علیه آنها داده می شود مسلمانان داوطلبانه در مساجد گردهم می آمدند تا توان خود را از نظر نیروی انسانی و تجهیزات نظامی برای مقابله با دشمنان اسلام بسیج كنند . دوستان عزیز برای دیدن ادامه بخشهای زیر به صفحه یعد مراجعه کنید: تعریف بسیج هدف از تشكیل بسیج
ا
همیت و ضرورت تشكیل بسیج
ا
همیت و ضرورت تشكیل بسیج در جمهوری اسلامی ایران
|
مادر مهربان
ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد. پشت خط مادرش بود .پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار كردي؟
مادر گفت:25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار كردي؟ فقط خواستم بگويم تولدت مبارك. پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد , صبح سراغ مادرش رفت . وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت... ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود .
آیه قرآن كه به صراحت، این روز را روز اكمال دین و خشنودىپروردگار از این واقعه و این تعیین وصى دانسته، رمزدیگرى ازعید بودن غدیرخم است. فرخندگى این روز و عظمت این مراسم و عیدبودن غدیر، در آن روز و لحظه برهمگان روشن بود. این نكته راحتى «طارق بن شهاب» مسیحى كه در مجلس عمربن خطاب حضور داشت،فهمیده بود كه گفت: اگر این آیه(الیوم اكملت لكمدینكم...)(مائده / 3) در میان ما نازل شده بود، روز نزول آیهرا عید مىگرفتیم. هیچ یك از حاضران نیز حرف او را رد نكردند. خود عمر نیز سخنى گفت كه به نوعى پذیرش حرف او بود.
در اتوبوس داشتم میرفتم یک مرتبه دیدم خورشید دارد غروب میکند. یادم آمد نماز نخواندم به
بابا یم گفتم: نماز نخواندم، گفت: خوب باید بخوانی، اما حالا که اینجا توی جاده است و بیابان،
گفت:
برویم به راننده بگوییم نگهدار. پدر گفت: راننده كه بخاطر یک دختربچه نگه نمیدارد، گفتم:
التماسش میکنیم. گفت: نگه نمیدارد. گفتم: تو به او بگو.
گفتم كه نگه نمیدارد، بنشین. حالا بعداً قضا میکنی. دختر دید خورشید غروب نکرده است و
گفت بابا خواهش میکنم، پدر عصبانی شد، اما دختر گفت: پدر، امروز اجازه بده من تصمیم بگیرم.
میگفت ساکی داشتیم، زیپ ساک را باز کرد، یک شیشه آب درآورد. زیرِ صندلی اتوبوس هم
یک سطل بود، آن سطل را هم آورد بیرون. دستِ کوچولو، شیشه کوچولو، سطل کوچولو...
شروع کرد وسط اتوبوس وضو گرفت. قرآن یک آیه دارد میگوید: کسانی که برای خدا حرکت
کنند مهرش را در دلها میگذاریم به شرطی که اخلاص داشته باشد، نخواسته باشد خودنمایی
کند، شیرینکاری کند، واقعا دلش برای نماز بسوزد، پُز نمیخواهد بدهد. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا»
مریم/96 یعنی کسی که ایمان دارد، «وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» کارهایش هم صالح است، کسی که
ایمان دارد، کارش هم شایسته است، «سَیَجْعَلُ لَهُمْ الرَّحْمَانُ وُدًّا»، «وُدّ» یعنی مودت، مودتش را
در دلها میگذاریم.
شاگرد شوفر نگاه کرد و دید كه دختربچه وسط اتوبوس نشسته و دارد وضو میگیرد، پرسید:
دختر چه میکنی؟ گفت: آقا من وضو میگیرم، ولی سعی میکنم آب به كف اتوبوس نچکد.
بعدش هم میخواهم روی صندلی، نشسته نماز بخوانم. شاگرد شوفر یک كمی نگاهش کرد و
چیزی به او نگفت. به راننده گفت: عباس آقا، ببین این دختر بچه دارد وضو میگیرد ...
راننده هم همینطور که جاده را میدید، در آینه هم دختر را میدید. مدام جاده را میدید، آینه را
میدید، جاده را میدید، آینه را میدید. مهر دختر در دل راننده هم نشست. راننده گفت: دختر
عزیزم، میخواهی نماز بخوانی؟ صبر كن، من میایستم. ماشین را کشید کنار جاده و گفت:
نمازت را بخوان دخترم، آفرین.
چه شوفرهای خوبی داریم، البته شوفر بد هم داریم که هرچه میگویی: وایسا، گوش نمیدهد. او
برای یک سیخ کباب میایستد، اما برای نماز جامعه نمیایستد. در هر قشری همه رقم آدمی
هست.
دختر میگفت: وقتی اتوبوس ایستاد، من پیاده شدم و شروع کردم به نماز خواندن. یک مرتبه
اتوبوسیها نگاهش کردند. یكی گفت: من هم نخواندم، دیگری گفت: من هم نخواندم.شخص
دیگری هم گفت: ببینید چه دختر باهمتی است، چه غیرتی، چه همتی، چه ارادهای، چه صلابتی،
آفرین، همین دختر روز قیامت، حجت است. خواهند گفت: این دختر اراده کرد، ماشین
ایستاد. یکی یکی آنهایی هم که نماز نخوانده بودند، ایستادند به نماز. دختر میگفت: یک مرتبه
دیدم پشت سرم یک عده دارند نماز میخوانند. میگفت: شیرینترین نماز من این بود که دیدم،
لازم نیست امام فقط امام خمینی باشد. منِ، بچه یازده ساله هم میتوانم در فضای خودم امام باشم.
نامه یک دختر 11 ساله به انجمن امر به معروف و نهی از منکر.
از کتاب نصاح:هرکس پس از نماز صبح 100 مرتبه بگوید: لا اله الا الله الملک الحق المبین خداوند سه پاداش به وی عطا نماید:مشکلات دنیا و آخرتش را آسان کند،شر شیطان را از او دفع نماید و ایمانش در برابر سیل گناه محافظت کند.
سلام
امروز یه داستانی خوندم که خیلی منو متأثر کرد
واستون گذاشتم تا شما هم خونید و در موردش نظر بدین
مرد در حال تمیز کردن اتومبیل تازه خود بود که متوجه شد پسر 7 ساله تش تکه سنگی برداشته و بر روی ماشین
خط می اندازه.
مرد با عصانیت دست کودک را گرفت و چندین مرته ضربات محکمی بر دست کودک زد بدون اینکه متوجه آچاری که
دردستش بود بشه.
ه علت شدت ضربه ها دست کودک بدجوری صدمه دید و اونو به بیمارستان بردند.
وقتی کودک پدر خود را دید با چشمانی آکنده از درد از او پرسید:پدر انگشتان من کی دوباره خوب میشه؟
مرد که بسیار عاجز و ناتوان بود و نمی توانست حرفی بزنه از یمارستان خارج شد،ه سمت ماشین خود بازگشت
و شروع کرد به لگد مال کردن ماشین.
ناگهان چشمانش به خراشیدگی که کودک ایجاد کرده بود خورد که نوشته بود:
((دوستت دارم پدر!!!)) روز بعد مرد خودکشی کرد.
امام علی (ع): در هنگام خشم،تصمیم نگیرید،تدبیر نکنید،تنبیه مکنید
برخورداري اين نرم افزاري از امکان ياداشت برداري و چاپ متن ، موجب سهولت در بهره برداري محققين و فقه پژوهان گرامي از دروس مزبور خواهد شد.
دریافت فایل برنامه (3.94 مگابایت ) (1731بار دانلود شده ) |
http://www.rasekhoon.net/software/download-5838.aspx |
آیت الله العظمی محمد بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع دراستان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود كه مادرش را از دست داد و از اوان كودكی طعم تلخ یتیمی را چشید.
درباره نام آیت الله بهجت خاطره ای شیرین از یكی از نزدیكان آقا نقل شده است كه ذكر آن در اینجا جالب مینماید، و آن اینكه:
پدر آیت الله بهجت در سن 16-17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد و حالش بد می شود به گونه ای كه امید زنده ماندن او از بین می رود وی می گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم كه گفت:« با ایشان كاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است. »
تا اینكه با آن حالت خوابش می برد و مادرش كه در بالین او نشسته بود گمان می كند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره كاملاً شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را كه در حال بیماری به او گفته شده بود كاملاً از یاد می برد.
بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را « محمد حسین» می گذارد، و هنگامی كه خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می كند به یاد آن سخن كه در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را « محمد تقی » نام می نهد، ولی وی در كودكی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینكه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره « محمد تقی » نام می گذارد، و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخص می گردد.
كربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به كسب و كار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شعر می سرود، مرثیه های جانگدازی كه اكنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.
باری آیت الله بهجت در كودكی تحت تربیت پدری چنین كه دلسوخته اهل بیت علیهم السلام به ویژه سید الشهداء علیه السلام بود، و نیز با شركت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن بار آمد. از همان كودكی از بازیهای كودكانه پرهیز می كرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به كسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.
به عراقیها گفتم: الدخیل الخمینی
اسرای عراقی تا به اسارت درمیآمدند، خیلی سریع این جمله را تكرار میكردند: «الدّخیل الخمینی و الموت لصدام. الدّخیل الخمینی و الموت لصدام.» كه ناخودآگاه ورد زبان ما هم شده بود. وقتی هیکل آن كماندو را دیدم که با غضب نگاهم میکرد، نزدیك بود كه قبض روح شوم. با خود گفتم، بهتر است اعلام اسارت کنم. ناخواسته و تند تند گفتم: «الدخیل الخمینی و الموت لصدام.»
منبع : امتداد
اولین روز موتورسواری من در جبهه!
وقتی بهعنوان رزمنده به جبهه های نبرد رسیدم، دنبال فرصتی بودم كه خودم را بهعنوان پیک فرمانده گردان یا فرمانده لشکر جا بزنم؛ چون پیک های مزبور، جملگی موتورسوار بودند، آن هم موتور پرشی مامان و قرمز رنگ. اما هر کاری می کردم، نمی شد که نمی شد. تصمیم گرفتم وقتی شهید شدم و وارد بهشت شدم...
منبع : برگرفته از مجموعه کتب ترکش ولگرد
حالا یک از قسمت طنز رو براتون میزارم
اینه که آدم چشم بصیرت داشته باشه زاویه مهماتو بزنه!"
یک قناسه چی ایرانی که به زبان عربی مسلط بود اشک عراقی ها رو در آورده بود. با سلاح دوربیندار مخصوصش چند ده متری خط عراقیها کمین کرده بود و شده بود عذاب عراقیها ... چه می کرد.
بار اول بلند شد و فریاد زد: «ماجد کیه؟» یکی از عراقیها که اسمش ماجد بود سرش را از خاکریز آورد بالا و گفت: « منم!»
ترق!!
چند بار این کار را کرد تا اینکه به رگ غیرت یکی از عراقیها به نام جاسم برخورد. فکری کرد و بعد با خوشحالی بشکن زد و سلاح دوربین داری پیدا کرد و پرید رو خاکریز و فریاد زد: « حسین اسم کیه؟» و نشانه رفت. اما چند لحظه ای صبر کرد و خبری نشد. با دلخوری از خاکریز سر خورد پایین. یک هو یک صدایی از قناسه چی ایرانی بلند شد: « کی با حسین کار داشت؟ » جاسم با خوشحالی، هول و ولاکنان رفت بالای خاکریز و گفت:« من !!»
ترق!!
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
اکثر عملیات ها به خاطر مسائل مختلفی از در اسفندماه انجام می شد.منطقه جنوب هم گاهی شب های بسیار سردی داشت.یه روز فرمانده گردانمون به بهانه دادن پتو همه بچه ها را جمع کرد.و با صدای بلند گفت :کی خسته است؟گفتیم دشمن.
صدا زد :کی ناراضیه؟بلند گفتیم دشمن
دوباره با صدای بلند صدا زد: کی سردشه؟ما هم با صدای بلند گفتیم دشمن
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ترب می خواهی
تعداد مجروحین بالا رفته بود.فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت : " سریع بی سیم بزن عقب . بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! " شستی گوشی رابی سیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورندپشت بی سیم باید با کد حرف می زدیم. گفتم :" حیدر حیدر رشید " چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید . بعد صدای کسی آمد :
- رشید بگوشم.
- رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟
-شما کی هستی ؟ پس رشید کجاست ؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا . من در خدمتم.
-اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟
دبدم عجب گدفتاری شده ام. از یک طرف باید با رمز حرف می زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم .
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!
- چه می گویی ؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی ؟
- بابا از همانها که سفیده.
- هه هه نکنه ترب می خوای.
- بی مزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره.
- د ِ لا مصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای!
کارد می زدند خونم در نمی آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم.
(به نقل از کتاب رفاقت به سبک تانک نوشته داوود امیریان)
در حالي كه بعضي – به اشتباه – چنين مي پندارند كه انسان مؤمن بايد ضعيف ، لاغر و توسري خور باشد ، پيامبر بزرگ اسلام ( ص ) مي فرمايد :
اِنَّ اللهَ يُحِبُّ الرَّجُلَ الْقَوِيَّ (1)
خداوند متعال ، انسان قوي و نيرومند را دوست دارد .
اَلْمُؤْمِنُ الْقَوِيُّ خَيْرٌ مِنَ الْمُؤمِنِ الضَّعيفِ ( مُؤْمِنٍ ضَعيفٍ ) (2)
شخص با ايمان قوي و نيرومند از شخص با ايمان ضعيف بهتر و دوست داشتني تر است .
اسب ، اسب دواني و پرورش اسب در اسلام ، مورد توجه فراوان قرار گرفته است . در قرآن و احاديث ، اسب به صور مختلف و از جهات متعدد ، به ويژه از ديدگاه نظامي و رزمي ، مورد تمجيد و تقدير قرار گرفته است . خداوند متعال در قرآن به رزمندگان اسلام دستور مي دهد ، هميشه اسبان جنگي را آماده و مهيّا نگهدارند :
وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللهِ وَعَدُوَّكُمْ (1)
هر چه در توان داريد ، از نيرو و اسب هاي آماده بسيج كنيد ، تا با اين [ تداركات ] ، دشمن خدا و دشمن خودتان را بترسانيد .
همچنين ، اسب قاطر و الاغ را وسيله ي سواري و زينت مناسب معرفي مي كند :
وَ الخَيْلَ وَ الْبِغالَ وَ الْحَميرَ لِتَرْكَبُوها وَ زينَهً وَ يَخْلُقُ ما لا تَعْلَمُونَ (2)
و اسبان و استران و خران را [ آفريد ] تا بر آن ها سوار شويد و [ براي شما ] تجملي [ باشد ] ، و آن چه را نمي دانيد مي آفريند . (3)
پيامبر ( ص ) حضرت سليمان را از علاقه مندان به اسب معرفي نموده و مي فرمايد : وي از اسبان قوي و چابك جنگي ، سان مي بيند و به آنان آن چنان علاقه مي ورزد كه دستور مي دهد آن ها را باز گردانند و با اين كه تاريكي شب همه جا را فرا گرفته و اسبان به خوبي قابل رؤيت نيستند ، با كشيدن دست به ساق ها و گردن هايشان ، آن ها را آزموده (4) و مورد نوازش قرار مي دهد .
اسلام براي شنا ، اهميت ويژه اي قائل بوده و براي تعليم و تعلّمش ، تأكيد فراواني نموده است .
اسلام ، شنا را به عنوان بهترين سرگرمي براي مردان معرفي مي كند .
رسول خدا ( ص ) فرمود :
خَيْرُ لَهْوِ الْمُؤمِنِ السَّباحَهُ (1)
بهترين سرگرمي براي مرد با ايمان ، شنا است .
اسلام ، شنا را از محدوده ي لهو و لعبي كه باطل بوده حرام است ، خارج مي داند .
و از همه مهم تر اين كه ، آموزش شنا به فرزند ( پسر ) را يكي از وظايف پدر دانسته و واجب مي داند :
رسول خدا ( ص ) فرمود :
حَقُّ الْوَلَدِ عَلي والِدِهِ اَنْ يُعَلِّمَهُ الْكِتابَهَ وَ السَّباحَهَ وَالرِّمايَهَ وََاْن لا يَرْزُقَهُ اِلاّ طَيّباً (2)
حق فرزند ( پسر ) بر عهده ي پدرش ، اين است كه به او آموزش دهد ، نوشتن ، شنا كردن و تيراندازي را ، و روزي او را تنها از راه حلال و پاكيزه تهيه نمايد .
شمشير و شمشيربازي ، در اسلام جايگاه و منزلت خاصي دارد كه بر كسي پوشيده نيست . بدون ترديد اگر شمشيرهاي نيرومند و خداجوي رزمندگاني همچون اميرالمؤمنين علي ( ع ) و حمزه سيدالشهدا ( ع ) نبود ، اسلام به خوبي پا نمي گرفت .
پيامبر گرامي اسلام ( ص ) ، جملات زيبايي در وصف شمشير دارند . ايشان بهشت و همه ي خوبي ها را در سايه ي شمشير مي بينند و مي فرمايند :
اَلجَنَّهُ تَحْتَ ظِلالِ السُّيُوفِ
بهشت زير سايه ي شمشيرها است .
َالْخَيْرُ كُلّهُ فِي السَّيُفِ وَ تَحْتْ ظِلِّ السَّيْفِ (1)
همه ي خوبي ها در شمشير و زير سايه ي شمشير است .
امام باقر ( ع ) نيز در پاسخ حكم كه مي پرسد : « آيا صاحب شمشير [ كه در روايات آمده ] تويي ؟ » مي فرمايد :
يا حَكَم ! ... كُلُّنا صاحِبُ السَّيْفِ وَ وارِثُ السَّيْفِ (2)
اي حكم ! ... همه ي ما صاحب شمشير و وارث شمشيريم .
اما صادق ( ع ) شمشير را يكي از مصاديق « قوّه » در تفسير آيه ي « وَاَعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ » مي داند :
عَنْ اَبي عَبْدِالله ( ع ) في قَوْلِ اللهِ تَعالي « وَاَعِدّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ » قال :
سَيْفٌ و تُرْشٌ (3)
حضرت اباعبدالله : امام صادق ( ع ) درباره ي تفسير فرموده ي خداوند متعال : « آن چه قوّه و توان داريد ، براي [ مقابله با ] آن ها مهيا سازيد » فرمودند : [ منظور ] شمشير و سپر است . »
پيامبر گرامي اسلام ( ص ) ، ضمن ترغيب و تشويق مسلمانان به مبادرت به تيراندازي ، در اين باره مي فرمايد :
رَمْياً بَني اِسْماعيل ، فَاِنَّ اَباكُمْ كانَ رامياً (1)
اي فرزندان اسماعيل ! تيراندازي كنيد كه پدرتان تيرانداز بود .
اسلام ، آموزش تيراندازي را يكي از وظايف پدر نسبت به پسر مي داند . پيامبر اكرم ( ص ) در اين باره مي فرمايد :
حَقُّ الْوَلَدِ عَلي والِدِه اَنْ يُعَلِّمَهُ الْكِتابَهَ وَ السَّباحَهَ وَ الرِّمايَهَ وَ اَنْ لا يَرْزُقَهُ اِلاّ طَيّباً (2)
حق فرزند ( پسر ) بر عهده ي پدرش اين است كه به او آموزش دهد : نوشتن ، شنا كردن و تيراندازي را ، و روزي او را تنها از راه حلال و پاكيزه تهيه نمايد .
علمو ابنائكم السباحه و الرمي
به پسرانتان ، شنا كردن و تيراندازي را آموزش دهيد .
عَلِّمُوا اَبْنائَكُمُ السَّباحَهَ و الرَّمُيَ (3)
به پسرانتان ، شنا كردن و تيراندازي را آموزش دهيد .
عَلِّمُوا بَينكُمُ الرَّمْيَ فَاِنََّهُ نِكايَهُ الْعَدُوِّ (4)
تيراندازي را به پسرانتان آموزش دهيد ، زيرا موجب سرشكستگي دشمن است .
اسلام ، مهياسازي « قوّت » ، جهت مقابله با دشمن و ترسانيدن وي را لازم و واجب مي شمارد ؛ آن جا كه خداوند متعال در قرآن كريم مي فرمايد :
وَاَعِدُّوا لَهُمْ مَااسْتَطَعْتُمْ مَنْ قُوَّهً (5)
آن چه قوه و توان داريد ، براي ( مقابله با ) آن ها ( دشمنان ) آماده و مهيّا سازيد !
آن گاه ، پيامبر گرامي ( ص ) تيراندازي را به عنوان يكي از مصاديق بارز « قوّه » معرفي نموده و مي فرمايد :
اَلا اِنَّ الْقُوَّهَ الرَّمْيُ ، اِنَّ الْقُوَّهَ الرَّمْيُ (6)
آگاه باشيد ! « قوّه » همان تيراندازي است ، آگاه باشيد ! « قوّه » همان تيراندازي است .
كشتي گرفتن از نظر پيامبر گرامي اسلام ( ص ) ، بدون اشكال ، بلكه مطلوب بوده است . روزي آن حضرت ( ص ) از محلّي عبور مي فرمودند ، كه دو نفر در آن جا به كشتي گرفتن مشغول بودند . ايشان آن ها را از كشتي گرفتن منع نكرده و به واسطه ي اين كارشان ، مورد سرزنش و توبيخ قرار ندادند :
مَرَّ النَبِيٌّ بِرَجُلَيْنِ كانا يَتَصارَعانِ فَلَمْ يُنْكِرْ عَلَيْهِما (1)
پيامبر اكرم ( ص ) از كنار دو مردي كه با يكديگر كشتي مي گرفتند ، عبور نموده و آن ها را سرزنش نكردند .
در حقيقت ، آن حضرت ( ص ) با اين عمل خويش ، كار آن ها را تقرير و تأييد فرمودند .
و جالب اين كه در روايت وارد شده : شبي پيامبر گرامي اسلام ( ص ) ، به خانه ي فاطمه ي زهرا ( ع ) وارد شد . امام حسن و امام حسين ( ع ) نيز ، كه در سنين كودكي بودند ، به همراه ايشان بودند . آن حضرت خطاب به آن دو فرمودند : « بپاخيزيد و با يكديگر كشتي بگيريد » !
آن ها نيز برخاسته و به كشتي گرفتن پرداختند . زهرا ( ع ) براي انجام كارهاي منزل از اتاق خارج شد ؛ وقتي بازگشت ، با كمال تعجب مشاهده كرد كه پيامبر اكرم ( ص ) ، امام حسن ( ع ) را تشويق نموده و مي فرمايد : « حسن ! حسين را محكم بگير و به زمين بزن » ! با تعجب عرض كرد : « پدر جان ! اين بسيار عجيب است كه شما پسر بزرگ تر را تشويق مي كنيد تا پسر كوچك تر را شكست دهد ! »
پيامبر ( ص ) در پاسخ فرمودند : « دختر جان ! آيا تو راضي نمي شوي من بگويم : حسن ! حسين را به زمين بزن ، در حالي كه حبيب من « جبرئيل » مي گويد : اي حسين ! حسن را محكم گرفته و به زمين بزن ؟! » (2)
سجادههای هستی را شعلهور کنى
بیشک، ستون هفت فلک میشود اگر
دستی از آستین نیایش به در کنى
داوود، طفل مکتب آوای سبز توست
تا در گلوی مرثیهخوانش اثر کنى
برخیز ای پرستش توحید، عبد تو!
باید جهان بیخبری را خبر کنى
آنقدر خطبه خطبه، دعا در دعا شوى
آنقدر خون بباری و قرآن به سر کنى؛
تا خشتخشت ظلم و ستم را هر آینه
در کاخهای معرکه زیر و زبر کنى
سجاده را که پیرهن عصمتت شده
پرچم برای قصه این خیر و شر کنى
یعنی به رغم نعره مستانه ستم
گوش زمانه را ز مناجات کر کنى
... باید که روزگار بترسد ز کفر خویش
او را از آه نیمه شبت بر حذر کنى
ای وای بر زمانه «لبیک ناشناس»
سجاد اگر تو باشی و نفرین اگر کنى
دلم پیوسته، مستِ توست عباس!
نگاهم پایْبستِ توست عباس!
اگرچه، مَشکِ آب، از دستت افتاد
دو چشم من به دستِ توست عباس!
بگذار باز هم از تو بگویم:
پروانه عشق، بال و پَر میافکنْد
با زمزمهاش به دل، شرر میافکنْد
هنگام که بر خاکِ عطشناک افتاد
آهسته به خیمهها، نظر میافکنْد
نَه! بگذار تو را از اول بگویم. قول میدهم مانند بنیهاشم، دستافشان و پایکوبان به سراغت بیایم. اما باید دستم را بگیری. سالهاست دستهایم میلرزد؛ هرچند، نوشتارهایم به پشیزی نمیارزد! اضطرابهایم در تلفظ نامت، تمام میشوند.
برگهای دفترم عطر عود و گلاب میدهند... .
از کوچه تا خانه
«گلاب بیاورید، اسپند و عود...».
تا میروم دنبالِ گلاب، زنی دیگر فریاد برمیآوَرَد:
«امیرالمؤمنین علیهالسلام در مسجد است، یک نفر برود...».
از خانه بیرون میروم. میدوم... لبخند علی علیهالسلام ، دلم را آرامش میبخشد. مولا و لبخندی چنین فرحزا؟ آن هم بعد از رفتنِ زهرا؟! دوست دارم این همه اشتیاق را زودتر از همه به «امّالبنین» بگویم؛ به همه بنیهاشم و... اما هرچه میدوم، به گَردِ مولا هم نمیرسم! «یا اللّه» که میگوید، صدای صلواتِ زنها و... صحنِ کوچک خانه، پُر میشود از هیاهو و غوغا. چشمهای علی، عشق و اشتیاق را در قابِ نگاه امّ البنین مینشاند. و دستهایش ماه بنیهاشم را به آغوش میکشاند؛ تو را میگویم!
خداوند را فراوان میستاید. سپس در هلهله شادیِ پنهان و آشکارِ فرشتگان، آوای اذان و اقامه را، فقط برای تو میسراید. از خانه که بیرون میزنم، اهلِ مدینه هجوم میآورند برای دیدنِ ماه؛ همچون خیل فرشتگانِ آسمان، مثل خورشیدِ مهربان.
مرا به خانهات بِبَر
دستم را بگیر... همیشه در آغازِ از تو گفتن، به پایان میرسم. یا «باب الحوایج!» بگذار تو را آواز بخوانم:
«اَلسَّلامُ عَلَی العَبّاسِ بْنِ اَمیرالمُؤمِنین المَواسیِ اَخاهُ بِنَفْسِه...».
دستم را بگیر، و دانشم بیاموز؛ ای عین عدالت، تقوا، حکمت و معرفت!
دستم را بگیر، تا تو را آواز بخوانم:
«وَ اِنَّ لِلْعَبّاسِ عِنْدَاللّهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ مَنْزِلَهً یَغْبِطُهُ بِها جَمیعُ الشُّهَداءِ یَوْمَ القِیامَهِ».
و با تمامِ شهیدان، در حسرتِ رسیدن به مقامت بمانم. دستم را بگیر، تا تنها و تنها، ذرهای از مضامینِ آسمانی واپسین نگاهت را بسرایم؛ آنگاه که فریادِ «العطشِ» کودکان از خیمهها، چشمهایت را به آسمان، پیوند زد و حرفِ دلت بر زبان آمد:
ـ «خدای من! میروم؛ باز هم میروم، تا مَشکی آب بیاورم».
بهترین اعمال نزد خداوند حفظ زبان است.
بیشترین گناهان فرزندان آدم زبان اوست.
هرکه مردم از زبان او بترسند از اهل جهنم است.
هرکس زبان خویش را حفظ کند به همه قرآن و سخنان من عمل کرده است.
2- عیبجویی از دیگران
3- مسخره کردن
4- تهمت زدن
5- فاش کردن اسرار مردم
6- رنجاندن مومن
7- سرزنش بیجا
8- دروغ گفتن
9- وعده دروغ
10- قسم دروغ
11- شهادت ناحق
12- تحریف مسائل دینی
13- حکم ناحق
14- لعنت کردن مردم
15- طعنه زدن
16- دل شکستن
17- امر به منکر
18- نهی از معروف
19- بدخلقی
20- تصدیق کفر و شرک
21- غیبت کردن کردن
22- شایعه پراکنی
23- به نام بد صدا زدن
24- تملق و چاپلوسی
25- با مکرو حیله سخن گفتن
26- مزاح زیاد
27- زخم زبان زدن
28- آبرو ریزی
29- کبر در گفتار
30- ادای صدای کسی را درآوردن
31- بدعت در دین
32- اظهار بخل و حسد
33- بد زبانی در معاشرت
34- خشونت در گفتار
35- فحش و ناسزا گفتن
36- سخن چینی کردن
37- ناامید کردن
38- شوخی با نامحرم
39- ریا در گفتار
40- فریاد زدن بیجا
جناب شیخ بسیار مهربان، خوشرو، خوش اخلاق، متین و مؤدب بود. همیشه دو زانو می نشست، به پشتی تکیه نمیکرد، همیشه کمی دور از پشتی مینشست. ممکن نبود با کسی دست بدهد و دستش را زودتر از او بکشد. خیلی آرامش داشت. هنگام صحبت اغلب خندهرو بود. بهندرت عصبانی میشد. عصبانیت او وقتی بود که شیطان و نفس سراغ او میآمدند. در این هنگام سراسر وجودش را خشم فرا میگرفت و از خانه بیرون میرفت و آنگاه که خود را بر نفس چیره مییافت، آرام باز میگشت.
نكته قابل توجه اين بود كه او حتی در لباس پوشيدن هم قصد قربت داشت، تنها يك بار كه برای خوشايند ديگران عبا بر دوش گرفت، در عالم معنا او را مورد عتاب قرار دادند. جناب شيخ خود اين داستان را چنين تعريف میكند: « نفس اعجوبه است، شبی ديدم حجاب ( منظور حجاب نفس و تاریکی باطنی است ) دارم و طبق معمول نمیتوانم حضور پيدا كنم، ریشه یابی کردم با تقاضای عاجزانه متوجه شدم كه عصر روز گذشته كه يكی از اشراف تهران به ديدنم آمده بود، گفت: دوست دارم نماز مغرب و عشا را با شما به جماعت بخوانم، من برای خوشايند او هنگام نماز عبای خود را به دوش انداختم …»!
يكی خواند:
خوشتر از ايام عشق ايام نيست
صبح روز عاشقان را شام نيست
اوقات خوش آن بود كه با دوست به سر شد
باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود
دكتر حميد فرزام – يكی از شاگردان جناب شيخ – در توصيف تعبد ايشان میگويد: شيخ، شريعت و طريقت و حقيقت را با هم داشت، نه اين كه مانند درويشها پشت پا به شريعت زند. اولين حرف ايشان به بنده اين بود كه: « برو حساب خمست را بكن » مرا فرستاد نزد مرحوم آيت الله آقا شيخ احمد آشتيانی – رحمه الله عليه – در « گذرقلی » و گفت: « بايد بروی خدمت ايشان » و چه مردی بود! آيت حق بود و من از او چه فيوضاتی كسب كردم! و چه چيزها ديدم!… رفتم خدمت ايشان و حساب كلبه محقری كه داشتم كردم.
مسأله 1579: نماز جمعه در زمان غيبت امام معصوم(عليه السلام) واجب تخييرى است، يعنى مى توان آن را در روز جمعه به جاى نماز ظهر خواند و احتياط مستحب آن است كه اگر نماز جمعه را خواند نماز ظهر را نيز بعد از آن بخواند.
مسأله 1580: نماز جمعه دو ركعت است، مانند نماز صبح. و بنابر احتياط مستحب حمد و سوره را بلند بخواند. و مستحب مؤكَّد است در ركعت اوّل، سوره « جمعه » و در ركعت دوم، سوره «منافقين» خوانده شود. و در نماز جمعه دو قنوت مستحب است، يكى در ركعت اوّل پيش از ركوع و ديگرى در ركعت دوم بعد از ركوع. و نبايد در ركعت دوم پس از قنوت دوباره به ركوع رود. و اگر رفت نمازش باطل مى شود.
مسأله 1581: اگر در ركعتهاى نماز جمعه شك شود، نماز باطل است.
مسأله 1582: در نماز جمعه علاوه بر شرايط عمومى نماز، چند چيز لازم است، اوّل: با جماعت خوانده شود. دوم: امام و مأموم، حداقل هفت نفر مرد بالغ باشند. و بنابر احتياط واجب مسافرى كه نمازش شكسته است جزو آن هفت نفر نباشد. و اگر امام و مأموم، پنج نفر باشند نماز جمعه صحيح است ولى واجب نيست. سوم: پيش از نماز، امام جمعه دو خطبه بخواند به تفصيلى كه خواهد آمد. چهارم: بين دو محل اقامه نماز جمعه حدّاقل يك فرسخ شرعى فاصله باشد و فرسخ شرعى، تقريباً پنج كيلومتر و نيم مى باشد.
مسأله 1583: اگر مأمومين در اثناى خطبه، يا پيش از شروع در نماز متفرّق شدند و عده آنان از چهار نفر واجد شرايط كمتر شد، نماز جمعه صحيح نيست و بايد نماز ظهر خوانده شود و اگر پس از شروع نماز، نماز را برهم زدند و متفرّق شدند بنابر احتياط، امام جمعه، نماز جمعه را تمام كند و نماز ظهر را نيز بخواند.
مسأله 1584: هريك از دو خطبه، بنابر احتياط واجب، بايد مشتمل بر حمد و ثناى خدا، صلوات بر پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) و آل پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم)، دعوت مردم به تقوى و پرهيزكارى و يك سوره كامل باشد. و بنابر احتياط بايد خطبه دوم مشتمل بر صلوات بر ائمّه اطهار(عليهم السلام) با ذكر نام آنان و استغفار براى مؤمنين نيز باشد.
مسأله 1585: بنابر احتياط واجب، حمد و ثناى خدا و صلوات بر پيامبر و آل پيامبر(عليهم السلام) به زبان عربى گفته شود، ولى دعوت به تقوى، موعظه، تذكرات و بيان مسائل اجتماعى و سياسى به زبان مستمعين اشكالى ندارد.
مسأله 1586: خطبه ها را بنابر احتياط واجب بايد، خود امام جمعه بخواند نه ديگرى و بايد امام، ايستاده خطبه بخواند و واجب است ميان دو خطبه با نشستن مختصرى فاصله شود و بايد خطبه ها بلند خوانده شود كه حدّاقل چهار نفر واجد شرايط بشنوند و شايسته است، طورى خوانده شود كه همه حاضرين بشنوند.
مسأله 1587: بنابر احتياط، بايد امام جمعه در حال خطبه، با وضو باشد.
مسأله 1588: مستحب است امام جمعه در حال خطبه، عمامه بر سر داشته باشد، بر عصا و يا سلاحى تكيه كند، در حال اذان روى منبر بنشيند و پيش از شروع خطبه به مُستمعين سلام كند و جواب سلام امام بر مستمعين واجب كفايى است.
مسأله 1589: بنابر احتياط واجب، حاضرين اگر در شرايطى هستند كه چنانچه گوش دهند خطبه ها را مى شنوند بايد گوش دهند، و صحبتى كه مانع از اين گوش دادن است نكنند و حتى نماز نافله نخوانند. و بنابر احتياط مستحب به طرف خطيب بنشينند و مانند حال نماز باشند، به راست و چپ نگاه نكنند و جابه جا نشوند، ولى پس از تمام شدن خطبه ها، تا اقامه نماز جمعه اين امور مانعى ندارد.
مسأله 1590: اگر مأمومين خطبه ها را گوش ندادند، يا در حال خطبه به راست و چپ نگاه كردند، يا جابه جا شدند و يا صحبت كردند بر خلاف احتياط عمل كرده اند، ولى نماز جمعه آنان صحيح است.
مسأله 1591: امام جمعه بايد بالغ، عاقل، مرد، شيعه دوازده امامى، حلال زاده، عادل و قادر به خواندن خطبه در حال قيام باشد. و بنابر احتياط واجب، بيمارى خوره و پيسى ظاهر نداشته باشد و حدّ شرعى نخورده باشد و همچنين بنابر احتياط واجب از طرف مجتهد واجد شرايط تعيين شده باشد.
مسأله 1592: نماز جمعه بر بچّه ها، ديوانه ها، پيران سالخورده، بيماران، نابينايان، مسافران، زنان، كسانى كه بيش از دو فرسخ از محل نماز جمعه دورند كسانى كه حضور آنان در نماز جمعه مشقّت و سختى دارد و همچنين در وقت باران، واجب نيست، هرچند اين قبيل افراد، اگر حاضر شدند نماز جمعه آنان صحيح است و به جاى نماز ظهر محسوب مى گردد، گرچه بنابر احتياط مستحب نماز ظهر را نيز بجا آورند.
مسأله 1593: وقت نماز جمعه، از اوّل ظهر است تا وقتى كه سايه شاخص به اندازه خود شاخص شود، بنابراين اوّل ظهر شرعى، بايد فوراً، اذان و سپس خطبه هاى جمعه شروع گردد. و خواندن آنها پيش از ظهر، خلاف احتياط است مگر اينكه بعد از داخل شدن وقت، مقدار واجب خطبه را تكرار كند.
مسأله 1594: اگر شك كند وقت نماز جمعه هنوز باقى است يا نه، بنابر احتياط واجب لازم است تحقيق كند و اگر در وسط نماز جمعه وقت آن بگذرد اگر يك ركعت از آن در وقت خوانده شده صحيح است وگرنه بنابر احتياط، نماز جمعه را تمام كند و نماز ظهر را نيز بخواند.
مسأله 1595: اگر نماز جمعه برپا شد، كسى كه خطبه ها را درك نكرده مى تواند در آن شركت نمايد، بلكه اگر كسى به ركوع ركعت دوم برسد كافى است و پس از سلام امام جمعه، ركعت دوم را خودش مى خواند و نماز جمعه او صحيح است.
نماز، تسبیح خداوند است که موجب نزدیکی روحی و معنوی ما با او می گردد. نماز خواندن، تبادل انرژی های منفی و معیوب با انرژی های مثبت و روحانی است که این تبادل در حالت های مختلف نماز خواندن ، متفاوت بوده و به شرح زیر میباشد:
حالت ایستاده : تبادل انرژی با زمین از طریق کف پاها و گرفتن انرژی معنوی از چاکرای سر میباشد.
حالت رکوع : تبادل انرژی بالاتنه با پایین تنه از طریق چاکرای کف دستها و چاکرای روی زانوها میباشد.
حالت سجده : تبادل انرژیهای منفی با زمین از هفت منطقه ی چاکرای پیشانی، چاکرای زانوها، چاکرای کف دستها و چاکرای روی پاها و گرفتن انرژی مثبت زمین از طریق این چاکراها میباشد.
انرژی زمین، احساس شادی، رضایت، امید، لذت و میل ادامه ی حیات را ایجاد می کند. در حالت سجده، چاکرای پیشانی که مرکز استدلال و منطق است، متعادل می گردد. افرادی که سجده های طولانیتری داشته باشند، می توانند این چاکرا را متعادل تر ساخته و به افرادی منطقی تر و حتی روشن ضمیر تبدیل گردند. این چاکرا، مرکز خلاقیت ها، الهام ها، منطق و استدلال است. در اسلام نیز سجده ی طولانی سفارش شده است.
تحقیقات بر روی یکی از ورزش های « یوگا » که بسیار شبیه به انجام سجده است، نشان داده که سجده ی مداوم و مکرر به خصوص طولانی میتواند:
- موجب بالا رفتن سطح منطق و استدلال گردد.( به علت فعال شدن چاکرای چشم سوم )
- سبب فعال شدن چاکرای آجنا ( وسط پیشانی ) و سبب روشن بینی و اشراق گردد.
- موجب افزایش سطح آگاهی و کنترل انرژی های روانی ( بدلیل فعال کردن چاکرای چشم سوم و آجنا ) گردد.
- سبب کشیدگی ماهیچه های پشت و آسودگی ماهیچه های کمر و اتصال بین مهره ها گردد.
- سبب رها شدن دیسک های ستون فقرات و یه حالت طبیعی در آمدن مهره ها گردد.
- سبب آرامش اعصاب سمپاتیک، تنظیم غده ی آدرنال و یه موجب آنها ، تسکین دهنده و کاهش دهنده ی خشم و عصبانیت باشد.
به علت فشار معده و فعال کردن چاکرای خورشیدی، دافع یبوست باشد.
- معالج بیماری « سیاتیک » باشد.
- موجب تبادل بیشتر انرژی های منفی بدن با انرژی های مثیت زمین از طریق چاکراهای کف دستها، روی پاها، روی زانوها و روی پیشانی گردد.
حالت نشسته : در این حالت نیز تبادل انرژی با زمین از طریق چاکرای پاها و زانوها و چاکرای خاجی یا ریشه ( در انتهای دنبالچه ) صورت گرفته و انرژی روحانی از چاکرای تاجی یا سر گرفته می شود. در این حالت، دستها روی پاها است تا انرژی بالا تنه و پایین تنه با هم تبادل شده و گردش انرژی متعادل گردد.
حالت قنوت : در این حالت، تبادل انرژی از طریق کف دستها اتفاق می افتد. در حین نماز خواندن، یا گفتن ذکرها، انرژی خود درمان گر « آلفا » آزاد گشته و سپس در وضعیت های مختلف نماز ، در کل بدن به گردش در می آید. در ضمن ، با گرفتن دستها در مقابل صورت در زمان قنوت، برگشت انرژی درمان گر به کمک صورت نیز اتفاق می افتد.
از نظر علمی ثابت شده که میزان انرژی حیاتی، قبل و بعد از غروب خورشید، به بالاترین حد خود می رسد و می بینیم که سفارش به نماز اول وقت یعنی درست قبل از طلوع و غروب خورشید شده است تا انرژی حیاتی بیشتری را دریافت کنیم.
نماز و دعا و عبادت جمعی نیز بسیار قدرت دارد زیرا انرژی جمعی ایجاد می کند. به همین دلیل است که در اسلام، نماز جماعت و دعای جمعی، سفارش شده است.
در اسلام ، نماز آیات سفارش شده است. امروزه نیز از نظر علمی ثابت شده است که در زمان خورشید گرفتگی و طوفان های خورشیدی، بیماری های روانی، شدت می گیرند. در ضمن، تغییر در قرص ماه یا گردش ماه و هم چنین ماه گرفتگی نیز با بیماری های روحی و روانی و شدت و نقصان آن مرتبط است. میزان انرژی های منفی آزاد شده طی زلزله، طوفان و سیل نیز افزایش می یابد و حال امروز بهتر می توانیم درک کنیم که چرا سفارش به خواندن نماز آیات در زمان ماه گرفتگی و یا خورشید گرفتگی و بروز سیل، زلزله، طوفان و دیگر بلاهای آسمانی شده است تا با انرژی نماز و عبادت که نوعی انرژِی الهی است، بتوانیم بر انرژی های منفی ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی غلبه کنیم.
بر گرفته از کتاب « راهنمای عملی درمان اضطراب و افسردگی » نوشته ی ماری یحیوی، ( محقق، مترجم و نویسنده )
دانش پزشكی ظرف چند دهه اخیر موفق به اكتشاف مهمی پیرامون خواب شده است
و آن كشف بخشی مهم در طول خواب انسان به نام خواب REM بوده است
تاثیر خواب بر روان و جسم انسان از دانسته های مسلم علم پزشكی است . بطوریكه تغییرات خواب انسان از پیش آگهی های مهم در زمینه ابتلا به بیماریها ، به حساب می آید .
نماز صبح که در سوره مباركه “ اسراء ” از آن با عنوان ( ان قران الفجر كان مشهودا ) نام برده شده است .موقعیت ان درست در مرحله REMقرار گرفته است.
لازم به توضیح است كه خواب REM در حد تعادل برای سلامت و رفع خستگی لازم است اما زیادی آن منجر به افسردگی و موارد مختلف می شود و نقش نماز بعنوان متعادل كننده میزان REM مطرح است
كل دوران R EM در طول یك خواب 8 ساعتی در اشخاص طبیعی 90 دقیقه خواهد بود و قسمت اعظم آن در ساعات نزدیك به صبح به وقوع می پیوندد. چنانچه شخص خود را ملزم به بیداری صبحگاهی كند در حقیقت جلوی ورود خود به مرحله قابل توجهی از خواب REM را گرفته است .
امروزه ، نخستین اصلی كه در ایجاد بهداشت خواب ، توسط جدیدترین منابع علمی دنیا توصیه می شود “ بیدار شدن هر صبح سر یك موقع مشخص از خواب است ”
وقت نماز صبح ، در تمام طول سال ، با در نظر گرفتن تغییرات ناشی از حركات وضعی و انتقالی زمین ، زمان ثابتی است
از این جهت بیداری صبحگاهی برای نماز خود به تنهایی می تواند به عنوان واکسن ضد افسردگی در پیشگیری از افسردگی و حتی داروی درمان افسردگی باشد
حضرت علی (ع) : خداوند هر گاه خیری بر بنده اش بخواهد به او كم خوابی و كم خوری و كم حرفی را تلقین می كند .
از نمونه توجه بسيار به سرخوشي و شادابي سحرگاهي و تاثير آن در زندگي انسان در اشعار خواجه شيرين سخن شيراز حضرت حافظ بسيار مي توان يافت :
ضرب المثل ايراني مشهور كه منسوب به بزرگمهر مي باشد يعني : “ سحر خيز باش تا كامروا باشي ” نيز اشاراتي نغز به تاثير بيداري صبحگاهي بر زندگي شادكامانه و سعادت آميز دارد به اين ترتيب واضح است ، امر واجب نماز صبح با ارزاني داشتن بيداري صبحگاهي به انسان تقديم كننده شادابي جسم و روان به او مي باشد و يك نتيجه مهم اين شادابي ، سلامت جسم و روان خواهد بود .
قدمت “ خودكشي ” به اندازه قدمت خود انسان است . در سراسر تاريخ مكتوب بشر ، به اقدام انسان براي از ميان بردن خود اشاره شده است . كه از آن جمله مي توان به داستان خودكشي “آژاكس ” در ايلياد هومر اشاره كرد .
کلید بهشت ، تقوی و پرهیزکاری :
یکی از کلیدهای بهشت تقوی و پرهیزکاری است که از جمله آیه 63 سوره مریم بعد از اشاره به باغهای جاویدان بهشت و بخشی از نعمت های آن می فرماید : « این همان بهشتی است که ما به ارث به بندگان پرهیزکار خود بخشیدیم . همچنین بنابر آیه 13 سوره حجرات می دانیم در نظام ارزشی اسلام ، تقوی موقعیت بسیار والایی دارد .
در آیات فراوانی از قرآن مجید ، تقوی در حقیقت به عنوان کلید بهشت شناخته شده و می دانیم تقوی به معنی خویشتن داری و پرهیز از گناهان و هرگونه تخلف در برابر فرمان خدا و حق و عدالت است . یا به تعبیر دیگر آن حالت خداترسی باطنی و کنترل درونی است که انسان را از هرگونه آلودگی باز می دارد ، یعنی چنان مفهوم جامعی دارد که انجام همه وظایف الهی اخلاقی انسانی را فرا می گیرد .
بیانات امیرالمومنین علی (ع) :
• تقوی و ترس از خدا بهترین توشه آخرت است .( غررالحکم ، صفحه 32)
• تقوی ظاهرش شرافت دنیا و باطنش شرافت آخرت است .( غررالحکم ، صفحه 51)
• اگر دوست داری تو نیز از حزب خداوند که پیروزند باشی از خداوند سبحان بترس و تمام کارهایت را بخوبی انجام بده زیرا خداوند با کسانی است که تقوی داشته باشند و اعمال نیک انجام دهند.(غررالحکم ، صفحه 85)
• دو صفت اند که خداوند سبحان اعمال (بندگان) را قبول نمی کند مگر بوجود آن دو که عبارتند از تقوی و اخلاص(غررالحکم ، صفحه 204) .
• اگر آسمانها و زمین بر بنده ای تنگ گیرند سپس آن بنده از خداوند بترسد و تقوی پیشه گیرد یقیناً خداوند برای چنین بنده ای از میان تمام گرفتاریهای آسمانی و زمینی راه خروجی قرار دهد و او را از جائی که به گمانش نرسد روزی رساند . (غررالحکم ، صفحه 262)
• سرور اهل بهشت پرهیزکارانند.( غررالحکم ، صفحه 192)
نخستین چیزی که سرمایه اصلی نجات و خمیرمایه سعادت و کلید درهای بهشت شمرده شده ، ایمان و عمل صالح است . قرآن در آیه 82 سوره بقره می فرماید : « کسانی که ایمان آوردند و اعمال صالح انحام دادند یاران بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند . به این ترتیب قرآن پرده های اوهام گروهی از اهل کتاب و مقلدین آنها را در میان اثوام و ملل دیگر ، که تصور می کردند مسأله نجات و وردود در بهشت بر اساس یک سلسله روابط ، یا ضوابطی غیر از ایمان و عمل صالح است ، پاره می کند ، و انسانها را برای ساختن خویش در دو بعد « عقیده » و « عمل » بسیج می نماید .
بدیهی است رابطه « ایمان » و « عمل صالح » رابطه « درخت » و « میوه » است . یک درخت سالم ( از درختان میوه ) خالی از میوه نخواهد بود ، همچنین ایمان از عمل صالح جدا نخواهد شد ، نگر ایمانهای ضعیف و کم نور که در برابر شهوت و هوی و هوس ها از اثر می افتد و به تعبیر روشنتر عمل صالح تجسم ایمان قلبی است .
البته این سخن بدان معنا نیست که معصیتکاران یا مرتکلبان کبیره کافرند آنگونه که خوارج می پنداشتند ، بلکه منظور این است ایمان قوی هرگز از عمل صالح مقدم داشته شده ، با اینکه به نظر می رسد انجام واجبات و ترک محرمات کاری مشکل تر از ایمان است ، و قاعدتاً باید مقدم داشته شود ، ایم بخاطر آنست که قرآن با این بیان می خواهد اشاره به ریشه و اساس بود
ن ایمان نسبت به اعمال صالح کند . تعبیر به ایمان و عمل صالح ، آنچنان تعبیر گسترده ای است که تمام مراحل ایمان به خدا و سایر مبانی اعتقادی را از یکسو ، و انجام هرگونه کار شایسته فردی و اجتماعی و سیاسی و عبادی را از سوی دیگر شامل می شود .
بیانات امیرالمومنین
علی (ع) :
• اصل ایمان برای امر خداوند خوب تسلیم شدن است.( غررالحکم ، صفحه 91)
• نزدیکترین مردم به خداوند سبحان کسی است که ایمانش بهتر از دیگران باشد .( غررالحکم ، صفحه 93)
• سه چیز است که هر کس آنها را داشته باشد ایمانش کامل است : عقل ، برداری و علم.( غررالحکم ، صفحه 96)
• سه چیز است که در هر کس باشد ایمانش کامل است : کسی که چون خشنود شود ، خشنودیش بسوی باطل نبرد و زمانی که خشمگین شود خشمش او را از حق بیرون نبرد و چون قدرت یابد چیزی را که مال او نیست ( به زور و ستم از دیگری ) نستاند .( غررالحکم ، صفحه 160)
خلوص عقیده ، خلوص عمل و خلوص عمل یکی از کلیدهای بهشت است . چنانکه در آیات 39 تا 43 صافات می خوانیم : « شما جز به همان اعمالی که انجام می دادید جزا داده نمی شوید ، مگر بندگان مخلص خدا که برای آنها روزی معین و ویژه ای است ، میوه های گوناگون ، و آنها مورد احترامند ، در باغهای پر نعمت بهشت !»
اما باید دید « مخلَصین » چه کسانی هستند ؟ با دقت در آیات قرآن این نکته مهم بدست می آید که « مخلِص » یعنی کسی که خود و اعمال و نیت خود را خالص کرده ، غالباً در مواردی بکار فته که انسان در مراحل خودسازی بوده است ؛ در حالیکه « مخلص » یعنی خالص شدگان ، بر کسانیکه اطلاق شده که از نظر ایمان و معرفت و عمل به مقام والایی رسیده اند که از قلمرو نفوذ وسوسه های شیطانی خارج شده و مصونیت یافته اند و ابلیس در مقابل آنها سپر انداخته است . چنانچه قرآن از قول ابلیس در آیه 83 سوره ص نقل می کند « به عزتت سوگند که همه آنها را جز بندگان مخلَصت ! گمراه خواهم کرد . »
در حقیقت ناخالصی های وجود انسان بر دوگونه است : بخشی از آن قابل تشخیص و رفع است ، و بخشی از آن به قدری باریک و مخفی است که یا بر انسان پوشیده است و یا اگر هم آشکار گردد قدرت برای برطرف ساختن آن را ندارد ، هنگامی که اسنان در راه اخلاص قدم بگذارد و بخش اول از ناخالصی ها را که در توان او است از روح و جان و اعمال خود برچیند ، خداوند بزرگ به لطف و کرمش بخش دوم را از او برمیچیند ، اینجاست که شایسته نام « مخلَص » ( خالص شده ) خواهد بود .
بیانات امیرالمومنین علی (ع) :
• بهترین عامل آن چیزی است که با اخلاص همراه باشد . (غررالحکم ، صفحه 171)
• هر کس که خلوص نیت او همراه عملش نباشد آن عمل پذیرفته نشود . (غررالحکم ، صفحه 294)
• کسی احراز مزد و پاداش ننماید مگر اینکه عملش را (برای خدا) خالص و پاک گرداند.( غررالحکم ، صفحه 394)
• خلوص نیت به مقدار نیروی دین بستگی دارد. (یعنی اگر کسی در دین قوی باشد خلوص نیت نیز خواهد داشت) (غررالحکم ، صفحه 215)
درجات اخلاص :
اخلاص دارای مراتبی است که نخستین مرتبه آن عبارت است از اینکه عبادت از ریا و تظاهر و خودنمایی خالص باشد. بنابراین، اگر کسی به قصد پاداش یا برآورده شدن حاجت، عبادت کند عملش صحیح است و همراهی اینگونه مقاصد با اصل اخلاص منافات ندارد. زیرا اساس اخلاص بر ترک ریا و خودنمایی استوار است. بدیهی است کسی که برای خداوند نماز میگذارد و در ضمن از او حاجت میخواهد و یا انتظار پاداش و ثواب دارد، ریاکار نیست. البته چنین شخصی اخلاصاش کامل نیست زیرا اخلاص کامل آن است که بنده جز خدا نخواهد و در دلش چیزی جز او نباشد . از آنجا که اخلاص گرانبهاترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا میشود و آثار فوقالعادهای نیز دارد.
این نکته روشن است که هر قدر نیت خالصتر باشد به باطن کارها اهمیت بیشتری داده میشود تا به ظاهر کار و به تعبیر دیگر محکمکاری در حد اعلی خواهد بود، به همین دلیل پیروزی در کار تضمین خواهد شد.
راههای تقویت اخلاص :
براى كسب اين صفت ارزشمند ، بايد در درجهى اول به درمان رذيلهى ريا پرداخت و تا قلب از ريا پاك نشود نمى توان به اخلاص دست يافت . در حقیقت اخلاص در مقابل ریا قرار دارد ؛ براى درمان عملى ريا بايد خويش را به پنهان نمودن عبادات عادت داد ، همانگونه كه معاصى و گناهان را از ديد مردم پنهان ميكنيم ! و اگر در خلال عبادت (مثلاً نماز) شيطان وسوسه نمود كه اندك ميلى به ريا برايمان حاصل شود بايد از آن ابراز انزجار و تنفر نماييم.
به هر جهت بايد با نفس خبيث و شيطان كثيف، مبارزه نماييم و آن قدر اين محاسبه و مراقبه و مبارزه را ادامه داد تا سرانجام در اين ميدان نبرد، پيروز شويم، همانگونه كه شيطان دست از سر انسان برنميدارد و آن قدر وسوسههايش را تكرار ميكند تا بلكه پيروز شود.
براى ايجاد اخلاص در دل علاوه بر معالجه قلب از بيمارى نفس گير «ريا» بايستى با شوق و علاقه به اخلاص توجه به جمال جميل يار نماييم و همهى تلاشمان را در جهت رضاى او خالص گردانيم و اغراض و اهداف پست دنيوى را از صفحهى ذهن و قلب پاك نماييم و به اين نكته توجه كنيم كه عمل را براى هر كس كه به جا آوريم بايد از خود او پاداش بگيريم (و بجز خدا چه كسى ميتواند پاداش دهد؟)
البته صديقين و مخلصين حقيقى حتى براى پاداشت نيز عملى را انجام نمى دهند و تنها به رضاى او مى انديشند . البته از دیگر راهکارهای تقویت اخلاص گرفتن روزه است ؛ چنانچه حضرت اطمه (س) فرموده اند : « همانا خداوند روزه برای تثبیت اخلاص ما واجب کرده است »
پس به طور کلی موارد زیر از راههای تقویت اخلاص است :
• اشتیاق درونی به کسب فضیلت اخلاص
• ترک ریاکاری و نفاق در اعمال
• ترک خودپرستی و تکبر ذاتی
• توجه به ذات لایزال الهی
• پاک سازی نیّات در انجام اعمال
• گرفتن روزه ( در روایات به 40 بار روزه برای پاکسازی نیات اشاره شده است )
عمل بهشتی
کعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس ابراهیم(ع) به کمک پسرش اسماعیل(ع) آن را بازسازی کرد. کعبه در زمان رسول خدا(ص) و قبل از بعثت، به دست قریش و با همکاری رسول خدا، دوباره بازسازی شد. علی(ع) در کعبه به دنیا آمد و امروز مثل گذشته، کعبه مظهر بندگی انسان به خداست . بیایید با هم به خانه خدا سفر کنیم . تصاوير سه بعدی و پانوراماي 180 × 360 درجه ما را بصورت مجازی به آنجا خواهد برد.
با دريافت اين تصاوير مي توانيد خود را به طور كاملا واقعي در آن محيط احساس كنيد.
از قابليت هاي انحصاري اين تصاوير مي توان به موارد زير اشاره كرد :
1) قابليت چرخش سه بعدي تصاوير (180 × 360 درجه) با استفاده از موس
2) طبيعي بودن تصاوير و القاي حس واقعي حضور در محل
3) بررسي محل از نگاه خود
4) قابليت زوم بر روي تصاوير (با استفاده از غلطت بالا و پایین رونده موس)
5) قابليت استفاده از اين تصاوير براي محافظ صفحه نمايش (screen saver)
و اما خانه خدا یا بیت الله الحرام كجاست ؟
به کعبه، خانه خدا، بیت الله الحرام، بیت العتیق ، بیت الحرم و مسجدالحرام نیز میگویند. دلیل نامگذاری کعبه به بیت الحرام این است که خداوند ورود مشرکان را به این مکان مقدس حرام و ممنوع فرموده است.
بیت الله الحرام در شهر مکه قرار دارد و در تاریخ، مورد احترام همگان بوده است. بنا بر آیاتی از قرآن و روایات معصومان علیهم السلام خانه کعبه نخستین و مقدسترین بنا و اولین مسجدی است که بر روی زمین ساخته شده است.
در احادیث آمده است که در آغاز آفرینش سراسر زمین را آب فرا گرفته بود و نخستین خشکی که آفریده شد زمین زیر کعبه بود که خشکیهای دیگر از آن گسترده گشت. بر اساس روایات اسلامی، کعبه را ابتدا حضرت آدم ساخت و سپس حضرت ابراهیم علیه السلام به کمک پسرش اسماعیل علیه السلام تعمیر و بازسازی کرد. کعبه در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و قبل از بعثت، به دست قریش و با همکاری رسول خدا، بر اساس بنای اولیه ابراهیم علیه السلام، دوباره بازسازی شد.
خداوند کعبه و اطراف آن را «حرم» قرار داده است؛ یعنی مقدس شمرده و ارتکاب گناه و قتل و شکار و تجاوز به جان و مال مردم و جنگ و دزدی و راهزنی و ... را در آن جایز ندانسته است. وقتی مجرمی به آنجا پناه ببرد کسی حق مواخذه او را ندارد.
واقعه مهمی که در دوران عبدالمطلب، سرپرست و تولیت کعبه، رخ داد، نجات معجزه آسای آن از ویرانی به دست سپاه ابرهه و اصحاب فیل بود.
دومین حادثه مهم، تولد امیر مؤمنان علی علیه السلام در آن بود. مقارن با ظهور اسلام، صدها بت فلزی و چوبی و سفالی در شکلهای گوناگون در داخل و بیرون و بر روی دیوارها و سقف کعبه بود، اما در روز فتح مکه که در رمضان سال هشتم هجری رخ داد، رسول خدا وارد کعبه شد و همه بتها را از بین برد.
ساختمان کعبه به شکل مربع مستطیل و دارای چهار ضلع است که هر ضلع آن را رُکن مینامند. به مجموع چهار ضلع ارکان کعبه میگویند که سه رکن آن چنین نام دارند: رکن یمانی، رکن شامی و رکن عراقی.
ساختمان کعبه 85 / 14 متر ارتفاع دارد، طولش 58 / 11 و عرضش 22 / 10 متر است. بنای کعبه از سنگهای سیاه و سختی ساخته شده است که پرده سیاهی بر روی آن قرار دارد.
می گویند نخستین بار حضرت اسماعیل علیه السلام پرده ای بر کعبه کشید و بعدها قریش نیز چنین کردند و پردهداری، منصبی ویژه برای آنان محسوب میشد. اکنون نیز آن پرده به صورتی خاص بافته و بر روی کعبه نهاده میشود.
این بنای شریف بخشهای دیگری هم دارد؛ همچون حجر الاسود، ملتزم، مستجار، حطیم و حجر اسماعیل. در نزدیکی آن نیز مقام ابراهیم و چاه زمزم واقع است.
جهت دريافت تصاوير و انجام سفر مجازي از طريق زير اقدام نماييد :
نحوه استفاده :
اگرچه اغلب کاربران در اولین نگاه متوجه امکانات این تصاویر خواهند شد اما بهتر است اشاره ای گذرا بر نحوه عملکرد آن داشته باشیم :
1) برای حرکت فقط باید ماوس را حرکت دهید تا به تمامی نقاط تصویر پاناروما دسترسی داشته باشید .
2) در این تصاویر شما می توانید به صورت مجازی لنز عکاسی را زوم کنید . از دکمه اسکرولر ماوس و یا کلیدهای PageUP و PageDown برای تعویض بزرگنمائی تصویر از لنز ۱۷ میلی متر تا لنز ۷۵ میلی متر استفاده کنید . ضمنا این کار را می توانید با نگاه داشتن کلید سمت راست ماوس و عقب و جلو کردن ماوس نیز انجام دهید .
3) برای انتخاب تصویر پاناروما ( سه بعدی ۱۸۰ در ۳۶۰ درجه ) به عنوان محافظ صفحه نمایش ( Screen Saver ) از کلید F5 استفاده کنید .(البته در ابتدا و قبل از اجرای تصویر آن را به محل مشخص و ثابتی انتقال دهید تا پس از فشردن کلید F5 ، تصویر همیشه از همانجا فراخوانی شود.)
4) برای خروج از کلید ESC استفاده کنید .
در هنگام اذان ونماز جنگ با شیطان را می توان احساس کرد
طبق معمول، دوست دارم بیشتر تجربیات خودم را در مورد مسائل بیان کنم. شما هر کدام را که خواستید به تجربیات خود اضافه کنید.
به همین دلیل، تمام سعیم را میکردم که تا 20 سالگی شخصیتم را به بهترین نحو بسازم.
اگر فکر میکنید مدرسهای که در آن هستید، دانشآموزانی دارد که علاقهای به درس ندارند یا معلمانی که بیشتر برای پول کار میکنند تا عشق، هر چند شما میتوانید راه خودتان را بروید (همانطور که من در دوران راهنمایی در بدترین مدرسه شهر بودم، اما همیشه بهترین شاگرد بودم)، اما اگر فکر میکنید مدرسه غیرانتفاعی و بهتری وجود دارد، به آن مدرسه بروید. (مثلاً یکی از عوامل نجات خودم در بحث درس را این میدانم که دبیرستان را در یک مدرسه غیرانتفاعی که بهترین مدرسه بین مدارس شهر بود گذراندم و با بهترین معلمان شهر درس داشتم. اگر میخواستم مدارس دولتی را انتخاب کنم، بعید میدانم از درس به جایی میرسیدم!)
هر چند سعی خواهم کرد در یک مطلب جداگانه نکاتی در مورد یادگیری زبان بگویم، اما به طور خلاصه، چند نکته را بیان میکنم:
- هیچ کس تا به حال نشده در خانه و با کتاب و سی.دی و امثالهم بتواند مکالمه زبان را یاد بگیرد! هر چند آنها مفید هستند، اما بدون کلاس رفتن، به هیچ کجا نخواهید رسید! بیخود زمان را از دست میدهید.
- هرگز از این مؤسسه به آن مؤسسه نپرید! یک جا بمانید و ادامه دهید.
- کلاس مکالمه بیش از هر چیز، بهانه است. پس نگویید مدرس خوب نبود، مؤسسه خوب نبود!! همه چیز به خودتان بستگی دارد و کلاس فقط یک بهانه برای مجبور شدن شما به یادگیری است.
- یادگیری مکالمه ممکن است 3 تا 5 سال طول بکشد. در این مدت صبور باشید و اجازه دهید به مرور یاد بگیرید.
- ممکن است تا ترمهای آخر احساس کنید هیچ پیشرفتی نداشتید! این طبیعی است و نباید کلاسها را رها کنید. در ترمهای آخر و در موقعیتهایی که پیش میآید، متوجه میشوید که نسبت به ترمهای اول چقدر پیشرفت داشتهاید.
من خودم را همیشه مدیون معلمان عزیزی دانستهام که باعث شدند من به زبان عربی در حد بسیار خوبی مسلط شوم. (خدا همهشان را در دنیا و آخرت سعادتمند کند)
باید قبل از 20 سالگی به مرحلهای برسید که یک متن عربی تقریباً مثل یک متن فارسی برایتان قابل فهم باشد.
شاید بزرگترین اشتباه من این بود که در همان سنین برای مکالمه عربی اقدام نکردم. البته در شهر ما یک کلاس مکالمه عربی هم وجود نداشت و ندارد، اما به هر حال، اگر همت میکردم، به قم میرفتم و مکالمه عربی را هم یاد میگرفتم. (دقت کنید که مکالمه عربی و هر زبان دیگری خیلی با متون کتابی فرق میکند)
اگر امکانش برای شما وجود داشت، بعد از اینکه به انگلیسی مسلط شدید، به سراغ عربی بروید.
تجربه خودم: من از سوم دبیرستان تازه شروع کردم با کامپیوتر کار کردن. (اما شبانه روز کار کردم!!)
تجربه خودم: قبل از دوزاده سالگی، به اتفاق برادران، هر تابستان در یک کانون فرهنگی زیر نظر ارشاد که نزدیک خانهمان بود ثبت نام میکردیم و تمام اردوها و کلاسهایش را میرفتیم. بعد از آن هم که در کانون فرهنگی مسجد و پایگاه بسیج، خودمان اردوبرنده شدیم! و به خیلی از نقاط ایران سفر کردیم. هر چند که خیلی از جاها هم ماند :(
الان در این سنین حاضرم تمام رگهای بدنم را بکشید اما صحبت از مسافرت نکنید! اما آن زمان، نمیفهمیدم سختی و خستگی یعنی چه! هر چه بود، زیبایی و لذت بود. از طرفی، الان یک دوست پیدا نمیشود که با او دو قدم راه بروی! چه برسد به مسافرت! (همه باید از خانمهایشان اجازه بگیرند!!)
اگر بگویم یکی از حماقتهای عمر من، رها کردن خطاطی بعد از گرفتن مدرک "خوش" بود، راست گفتهام! هر بار که یاد این ضربه میافتم، دلم میخواهد برگردم به آن دوران و کار را ادامه دهم! با خواهرانم سه تایی به کلاس میرفتیم. هر دو خواهرم ادامه دادند و ممتازی خود را گرفتند و من حماقت کردم و گفتم تا همین حد که خط تحریرم خوب شده است، کافیست!
شما این کار را نکنید. تا انتها بروید.
خطاطی زندگی شما را لذتبخش میکند. بعدها هر وقت اعصابتان درگیر مسائل سخت زندگی شود، یک خط خطاطی میکنید و انگار که از زندگی هیچ چیز دیگری نمیخواهید!
علاوه بر لذت، خطاطی به شما کلاس کاری میدهد. شما را یک سر و گردن نسبت به بقیه بالاتر نگاه میدارد.
کلاسهای هنری دیگر را تا جایی که به مسیر اصلیتان صدمه نزند ادامه دهید. (کلاسهایی مثل موسیقی و آواز ممکن است شما را از مسیر اصلی دور کند. مراقب باشید)
کلاسهایی مثل معرقکاری، تذهیب و امثالهم واقعاً ارزش دارند که برایشان وقت و هزینه کنید.
تجربه من: من تجربه خوبی در این زمینه ندارم! به خاطر اینکه خجالت میکشیدم در کلاسها شرکت کنم، فرصتهای زیادی را از دست دادم :(
باور نمیکنید اگر بگویم که من در کلاسهای درسی دانشگاه الان دارم همان آزمایش مهمی را برای دانشجوها توضیح میدهم که خودم در دوران راهنمایی به اتفاق بابای خدا بیامرزم تجربه کردم. (سیم لوله و باطری که پایه و اساس صنعت امروزی و دیسکهای مغناطیسی است)
ورزش باید پرورش دهنده روح و جسم باشد نه شکننده جسم و دچار کننده روح به خشم و خشونت و غرور!
قرآن خواندن کسی که تجوید میداند و عربیاش خوب است هزاران برابر نسبت به آن کسی که هفتاد سال است مسجد میرود و نمیداند آیه «أم من یجب المضطر اذا دعاه...» یعنی چه، ارزش دارد! زندگی شما با فهم آیات متحول میشود. بعید است کسی عربی و تجوید بداند و قرآن بخواند و دلش بیاید قرآن را فراموش یا بیاحترامی کند.
یک شیعه واقعی برای خودش یک برنامه عبادی دارد.
سعی کنید دعاهای مشهور را تا حد ممکن حفظ کنید و در موقعهای پیشنهاد شده، ادا کنید.
تعقیبات تمام نمازها که برنامه خاصی به زندگی اقتصادی شما میدهد حفظ کنید و بخوانید، به دعاهایی مثل توسل، دعای کمیل، دعای ندبه، زیارت عاشورا، دعای عهد و غیره پایبند باشید. خود را در لیست نماز شبخوانها ثبت کنید حتی اگر شده به خواندن یک رکعت نماز وتر، قبل از خواب. اگر سعادت دنیا و آخرت را میخواهید، بین الطلوعین را بیدار بمانید (حتی وبگردی کنید، اما بیدار بمانید).
آیههای مهم قرآن را حفظ کنید تا هر حرکتی که در زندگی میکنید، یکی از آنها یادتان بیاید و طبق آن آیه عمل کنید تا زندگیتان طبق یک روال صحیح باشد.
و خلاصه، همیشه این شعر را در ذهنتان مرور کنید: در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست / ورنه هر گبری به پیری میشود پرهیزکار
نمیتوانید برنامهریزی کنید؟ من یک راه معجزهآسا به شما نشان میدهم: سعی کنید که مسلمان واقعی باشید! همین!
اسلام خودش به شما نظم را یاد میدهد. خداوند خودش برای شما برنامهریزی میکند و شما را به آنجا که باید برساند میرساند.
اگر آدمی قبل از هر چیز خود را بشناسد، بهتر می تواند از سرمایه های وجودی خود بهره ببرد و آنها را شکوفا سازد؛ زیرا نقطه آغاز همان شناخت سرمایه های وجودی است. او می تواند از خود بپرسد: آیا حد وجودی انسان در حد سایر حیوانات است یا قدرت تعالی و رشد و پرواز کردن؟ اگر قدرت تعالی و پرواز به عالم ملکوت دارد تا چه حد می تواند پرواز کند؟ اگر انسانی که قدرت تعالی و پرواز دارد، از آن استفاده نکند و از سرمایه های وجودی خود بهره نبرد، آیا شایسته مذمت است؟ آیا انسان غیر از بدن مادی، حقیقت دیگری به نام روح دارد؟ اگر انسان دارای روح است، نیازهای آن چیست و چگونه باید برآورده شود و چگونه باید تکامل پیدا کند؟ پاسخ به این پرسش ها مقدمه تکامل انسانی است.
شناخت جهان عبارت است از تعامل انسان با جهان خارج از خود. انسان بعد از تعامل است که می گوید، می بینم، می شنوم و می شناسم. سوال اساسی این است که موجودی که از آن به «من» تعبیر می کنیم، چه اندازه در شناخت سهم دارد؟ آیا همه سهم برای انسان است، یا سهم اساسی برای جهان خارج است و یا هر دو سهیم هستند؟ لازمه پاسخ به این سوال، خودشناسی است. انسان باید ابتدا قوا و ابزارهای شناخت خود و گستره و مرزهای آنها را بشناسد تا بعد به شناخت جهان دست یابد. امیرالمونین علی(علیه السلام) در این باره می فرماید:
کسی که خود را نمی شناسد، چگونه غیر خود را تواند شناخت؟!
هر کس خود را بشناسد، پروردگارش را می شناسد.
بساری از مشکلات روحی و روانی و فکری و اخلاقی انسان ناشی از خودشناسی است. اگر آدمی، حقیقت واقعی خود، هدف خلقت، رابطه خود با خدا، موقعیت خود در نظام هستی، تاثیر زندگی دنیوی در آخرت، نقش اخلاق نیکو و برخورد مناسب با دیگران، سهم ثروت در کیفیت زندگی و نقش مصیبت ها و خوشی ها را در زندگی بداند. بسیاری از مشکلات او حل می گردد و زندگی سعادت آمیزی را برای خود رقم می زند. بسیاری از مکاتب ساخته و پرداخته دست بشر نظیر ماتریالیسم، لیبرالیسم، نازیسم، تبعیض نژادی، سرمایه داری و اگزیستانسیالیسم الحادی، که امروزه سرنوشت آدمیان را رقم می زنند، ریشه در عدم شناخت انسان دارند. اگر آدمی خود را به خوبی می شناخت، دیگر گرفتار این مکاتب نمی گشت و می توانست در پرتو تعقل و خردورزی به آرامش راستین دست یابد که همان اُنس با خدا و تبعیت از فرامین الهی است.
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
<-PollItems->
خبرنامه وب سایت:
آمار وب سایت:
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 95
بازدید ماه : 1583
بازدید کل : 38644
تعداد مطالب : 217
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1
دانشنامه عاشورا